11
Dec
2016
« به دریا زدن خطر دارد»
«دانای زندگی» گفت:«به دریا زدن خطر دارد»
ما
اما
گوش نکردیم
و
گفتیم:«پیرمرد از رفتن به دریا می ترسد»…
ما
هم
که«دل پرشور و بی پروایی» داشتیم
بدون بادبان
وارد دریای بیکران شدیم…
هنوز زیاد دور نشده بودیم
که باد وتوفان وزیدن گرفت
کشتی مان به هر سو می رفت
راه را گم کردیم
کشتی مان در هم شکست
عده ای غرق شدند
آنان که زنده ماندند
با چوبهای شکسته کشتی
خودرا به ساحل رساندند…
یاران
یارای حرف زدن نداشتند
سکوتی سنگین
که قلب را می آزرد
بر ما چیره شد…
در آن برزخ ناامیدی
و
جدال برای ادامه راه وزندگی
یاد «پیردانا» افتادیم
«به دریا زدن خطر دارد»…