North Pole Diary
سفرنامه خاطرات قطب شمال
خلاصه سفرنامه اول:اواخردهه چهل(و یااوایل دهه پنچاه) در قسمتی از کتابهای درسی در مورد زندگی مردمان قطب شمال اشاراتی داشت که برای من جالب بود٫ بعدها هم که با کتابهای «جک لندن» آشنا شدم٫ آرزو داشتم روزی از نزدیک خود زندگی در قطب شمال راتجربه کنم. دهه نود خیلی چیزها در محل زندگی جدیدم (درکانادا) دست به دست هم داد تا به قطب شمال برای زندگی بروم٫ همین قدر میتوانم بگویم٫ تجربه جدیدی بلحاظ آشنایی با فرهنگ مردمان قطب شمال برای من بود. دوما چیزی که برای من تجربه سختی رادرابتدابهمراه داشت، سرمای کشنده آن بود، تازه متوجه شدم وقتی که میگویند:«سرما تا مغز واستخوان نفوذ» میکند یعنی چه!؟ و سومأ چیزی که برای من ناراحت کننده بود آمار «خودکشی» در قطب بود که به نسبت جمعیت از بالاترین خودکشی در سطح جهان را داراست…
سفرنامه دوم:که ازسال گذشته آغاز شده ،و دور جدیدی از زندگی من در قطب شمال میباشد، محیط جدید با محیط قبلی فرق زیادی دارد، بیشتر مردمانی که اینجا زندگی میکنند، از شهرهای مختلف کانادا برای کار مهاجرت کردهاند، درصد بومیان پایین است، دلیل اصلی مهاجرت به این منطقه وجود نفت میباشد…