24
Jan
2017
Memorial
«مراسم یاد بود»
مراسم یاد بود وگرامی داشت عزیزی بود ومن هم درکناردیگران نشسته بودم.یکی ازعزیزان که بغل من نشسته بود مدام گریه می کرد من هم بعد دستم را بعلامت دلداری به پشتش زدم…نگاهی به من کرد(من اورا نمی شناختم)و گفت:«می گویند آدم خوبی بود!؟»…پرسیدم:«شما ایشان را می شناختید؟».جواب داد:«نه»…ودرادامه گفت:«راستش امروزدلم خیلی گرفته بود وبا خودم گفتم اینجا شاید بهترین جایی باشد که برای دل خود و هم برای آن مرحوم گریه کنم تا خالی شوم»…دوباره دستی برپشتش زدم و نوازشش کردم…بعد از من پرسید:«شما مرحوم رامی شناسید؟»…گفتم:«پدرم بود».٭
__________________________________
٭-ازمجموعه«خاطرات مهاجرت»-سال ۲۰۰۰-ونکوور