6
Jul
2018

My Life Story

My Life Story (31)

It was 1996 and I started to do a volunteer job with an organization that helps people with their trauma. Being the listener is not easy but same time I felt I am part of their recovery made me happy.

I worked with that organization for 10 years and it was an awesome experience in my life. The person that was running that non-profit organization was one of the amazing people that I met in my life.

One day I decided to talk to her about quit smoking. She was a very heavy smoker. I said to her: “you know everyone loves you and care about your health, can you stop smoke, please?”.She turn her face and not talk to me for one week. After one week she said to me:”I am not upset about you but I would like you to know people that smoke knows there is a problem but mentally they are not ready to quit.”🌻

I got her message loud and clear and after that, I have never said to people to stop smoking but same time I am thinking about their health.

After 3 months of our conversation, she was diagnosed with cancer, she survived that cancer and quit smoking.🌻❤️

“It always seems impossible until its done.”-Nelson Mandela

داستان زندگی من(۳۱)

سال۱۹۹۶ درونکوور«کارداوطلبانه» باارگانی را شروع کردم که به عزیزانی که ازآسیب روحی و روان رنج می بردند٫کمک می کرد. شنونده بودن کارآسانی نبود اما همزمان احساس می کردم که من بخشی ازکمک به عزیزان هستم، خوشحالم می کرد.

من مدت ۱۰ سال «داوطلبانه» با آنها کار کردم و تجربه فوق العاده ای در زندگی ام بود. فردی که این سازمان غیر انتفاعی را اداره می کرد، یکی ازبهترین انسانهای بود که من در زندگی ام ملاقات کردم.

اوسیگارزیاد می کشید یک روز تصمیم گرفتم با او درباره ترک سیگار صحبت کنم.یک روزبه او گفتم:«شما می دانید که همه شما را دوست دارند و در مورد سلامت شما نگرانند، آیا امکان دارد کشیدن سیگار را متوقف کنید؟».اوچهره اش را از من برگرداند و برای یک هفته با من صحبت نکرد. بعد از یک هفته او به من گفت: «من در مورد شما ناراحت نیستم، اما من می خواهم شما بدانید افرادی که سیگارمی کشند دقیقا از مشکل خود با خبرند اما به لحاظ ذهنی آماده نیستند آن را ترک کنند».

من پیام او را خیلی روشن گرفتم و بعد از آن هرگز به مردم نگفتم که سیگار را ترک کنید اما من همیشه در مورد سلامت آنها فکر می کنم.

پس از ۳ ماه از صحبت ما او به سرطان مبتلاشد و خوشبختانه سرطان را هم شکست داد وسیگار را ترک کرد.

«وقتی انجامش می دهی غیرممکن ٫ممکن می شود». – نلسون ماندلا