23
Jul
2017

کودک ومیهمانی

کودک ومیهمانی

پدر رو به بچه ده ساله اش کرد و گفت:”میهمان می آد خونه،برواتاق تو تمیز کن”.بچه گفت:”چشم”.مادر گفت:”دور وبر آشپزخونه نباش ومزاحم من موقع آشپزی نشو”.بچه گفت:”چشم”.پدر گفت:”پا تو جلوی میهمان ها دراز نمی کنی،توی حرفشون نمی افتی”.بچه گفت:”چشم”.مادر گفت:”وقتی غذا کشیدم،سر سفره به غذا دست نمی زنی،تا میهمانها اول بکشند”.بچه گفت:”چشم”.پدرگفت:”مودب باش”.بچه گفت:”چشم”.مادر گفت:”وقتی میهمانها رفتند،بعد می تونی ،بگیری بخوابی ٫عیبه اگر زود بخوابی”.بچه گفت:”چشم”…بعد بچه رو به پدرومادرش کردوپرسید:”حالا که امشب میهمان ها ی شما به خونه ما میآیند،من می تونم،امشب برم،خونه دوستم بازی کنم،،تا شما راحت باشید؟.پدرومادرش گفتند:”نه”.!٭
___________________
٭-ازمجموعه خاطرات-۱۳۶۰