Firefighters
«آتش نشانان»٭
…بعدازمدتی که در قطب جاافتادم پی گیر«کارداوطلبانه» در منطقه شدم…عزیزی کاردر«آتش نشانی»را مطرح کرد من هم قبول کردم…روزاول بعدازتوضیحات «سرپرست آتش نشانی» لباس مخصوص را به من دادند و خواستند بپوشم و برای تمرین آماده شوم…دقایق زیادی طول کشید که لباس را به تن کنم…بعدازپوشیدن لباس ٫احساس خفگی کردم وبدنم کاملا عرق کرده بود…لباسها٫ بدلیل سنگینی(بخصوص کلاه و چکمه)باعث شده بود نتوانم بدرستی راه بروم…درشرایطی که قرارگرفته بودم٫ خنده ام گرفت اما بعد احساس«همدلی»من با عزیزانی که درگیر اینکاربودند درمن بیشتراز گذشته شد.
همینقدرمی توانم ٫بگویم در مدت شش ماهی که بصورت «داوطلبانه »درگیر اینکارشده ام از سخت ترین کارهای «داوطلبانه» ای است (فیزیکی وروحی) که در مدت نزدیک به چهاردهه درکشورهای مختلف انجام داده ام…
یاد وخاطره همه عزیزانی که جانشان رادرآتش سوزی ساختمان پلاسکوازدست دادند٫ گرامی وماندگار.
———————-
٭-عکس ازخبرگذاری:
Times Colonist