10
Jan
2017

«انسانهای خوب بیشمارند»

«انسانهای خوب بیشمارند»

…«این بدی‌های بشر است که خوراک رسانه‌های خبری‌ست از خوبی‌های او حرفی نیست!اگر جمعیت جهان را در نظر بگیریم، تعداد سرقت‌ها و تجاوزها به نسبت زیاد نیست اما وقتی جنایتی رخ می‌دهد ما حتما خبردار می‌شویم نه به این خاطر که صرفا خبر است بلکه به این دلیل که باعث فروش روزنامه می‌شود٫ مردم از اخبار پر سروصدا خوششان می‌آید! و شر و بدی‌ها را بزرگ می‌کنند!اما چرا از خوبی‌های انسان در رسانه‌ها به نسبت خبری نیست؟! نه این که وجود ندارند بی‌شمار اتفاق‌های خوب در جهان می‌افتد بی‌شمار عشق، بی‌شمار محبت، بی‌شمار انسانیت…چرا آن‌ها را در رسانه‌ها بازگو نمی‌کنند؟ چون معیارند چون اکثریت‌اند…دلیلی ندارد بازگو کنند…
…اینکه انسان‌ها و رسانه‌ها توجه ویژه‌ای به حوادث ناگوار دارند کاملا طبیعی‌ست و حتی به نظر من این توجه بسیار هم لازم است! اما مشکل از آنجایی شروع می‌شود که ذهن انسان‌ها فریب توجه بیش از حدشان را می‌خورد!وقتی انسان به این شکل بر جنایت‌ها تمرکز می‌کند، طبیعی است که خوبی‌ها با اینکه اکثریت‌اند به کنار می‌روند چون انسان روی هر چیزی تمرکز کند آن را بزرگ و بزرگ‌تر تصور می‌کند و متاسفانه به جایی می‌رسد که ناخودآگاه ذهنش دیگر متوجه خوبی‌ها و زیبایی‌ها نمی‌شود آنقدر خبرهای بد شنیده‌ است که حتی به عشق و زیبایی‌، حتی به یک لبخند هم شک می‌کند!به نظر من انسان‌ها به کمک رسانه‌های خبری حصاری دور زندگی خود می‌کشند و تمام بدی‌ها و جنایت‌های بشر را در آن جای می‌دهند! و در نهایت در این حصار افسرده شده و باورشان را نسبت به عشق و زندگی از دست می‌دهند.آرزوی من این است که ما علاوه بر اینکه آگاهی از حوادث ناگوار را امری لازم در زندگی می‌دانیم، عشق و زیبایی‌های زندگی را نیز فراموش نکنیم و از آن مهم‌تر، باورهای زیبایمان را تسلیم رسانه‌های خبری نکنیم…در عین حال که می‌دانیم بدی هم هست باورمان را نسبت به عشق و مهربانی از دست ندهیم.
من هنوز باور دارم که:
بیشتر انسان‌ها مثل خود ما هستند، به دیگران آسیب نمی‌رسانند، دزدی نمی‌کنند، می‌توان به آن‌ها اعتماد کرد، اغلبشان دلشوره دارند! مهربان‌اند، و رفتارشان دوستانه است»…(کتاب «زندگی، عشق و دیگر هیچ» اثرلیو بوسکالیا)